البته باید گفت که اگرچه معادل لغت به لغت این واژه “نرخ بودجه” میشود، اما نرخ بودجه معنی درست و دقیق فاندینگ ریت را نمیرساند. Funding Rate در واقع میزان پولی است که تریدرها بر اساس اختلاف قیمت، پرداخت یا دریافت میکنند. بنابراین از همان کلمه اصلی، یعنی فاندینگ ریت در این مقاله استفاده میکنیم.
فاندینگ ریت به عنوان یک شاخص گاوی یا خرسی
قراردادهای دائمی نرخ مشخص شدهای دارند که معمولا هر هشت ساعت یک بار، برای اطمینان از ریسک عدم تعادل مبادلاتی اعمال میشود. با این که سود آزاد خریدار و فروشنده همواره برابر است، اهرم یا لوریج (Leverage) آنها میتواند متفاوت باشد.
وقتی خریداران میخواهند از لوریج بیشتر استفاده کنند، یعنی کارمزد را نیز پرداخت میکنند؛ بنابراین این وضعیت به عنوان گاوی (Bullish) شناخته میشود. عکس این قضیه زمانی است که فروشندگان استقراضی از لوریج بیشتری استفاده میکنند و در نتیجه، نرخ سرمایهگذاری منفی ایجاد میشود.
هر زمان که تریدرها از سطح بالایی از لوریج استفاده کنند، تحلیلگران به خطر لیکویید شدنهای (صفر شدن پول) پی در پی اشاره میکنند. اگرچه این درست است، اما رسیدن به چنین وضعیتی میتواند هفتهها زمان ببرد و گاهی اوقات حذف Leverage به خودی خود اتفاق میافتد. بنابراین نباید از این شاخص برای پیشبینی قلههای بومی استفاده شود؛ بلکه این پیش بینی توسط دادهها صورت میگیرد.
بازارهای گاوی معمولا هنگامی که خریداران بیش از حد هیجانزده میشوند، Funding Rate مثبت را ایجاد میکنند. البته این وضعیت طوفانی مناسب برای فروشندگان کوتاه مدت ایجاد میکند و اصلاح ۵ درصدی قیمت، میتواند پوزیشنهای خرید با لوریج ۲۰ را لیکویید یا نقد کند؛ این سفارشات میتواند قیمت را تحت فشار قرار دهد و باعث کاهش ۱۰ درصدی قیمت شود و در نتیجه لیکویید شدنها به صورت متوالی اتفاق میافتند.
به همین دلیل صاحبنظران و تحلیلگران اغلب فاندینگ ریت بیش از حد را به عنوان اصلیترین دلیل نقد شدنهای پشت سر هم با قرمز شدن بازار در نظر میگیرند؛ حتی اگر فاندینگ ریت در طی دوره گاوی به طور غیرمعمولی بالا باشد.
Funding Rate میتواند کفهای بومی را تشخیص دهد
فاندینگ ریت در ماه فوریه که قله بومی هنوز ساخته نشده بود، در هر دوره ۸ ساعته، ۰.۱۵٪ و بالاتر بود. این نرخ معادل ۳.۲٪ در هفته است و برای معاملهگرانی که موقعیتهای خرید بلندمدت داشتند، تا حدودی سنگین بود. بنابراین تلاش برای زمانبندی قلههای بازار با استفاده از این معیار، به ندرت باعث سوددهی خواهد بود.
از طرف دیگر، پایینترین قیمت بیت کوین در ۲۷ ژانویه و ۲۸ فوریه، در دورههایی رخ داد که Funding Rate پایین بود. این نشان میدهد که تریدرها تمایلی به لوریج کردن پوزیشنهای خرید خود ندارند و این نشان از عدم اعتماد آنها دارد.
فاندینگ ریت پایین را باید نسبت به موقعیت خود بررسی کرد
اگرچه این شاخص میتواند به تعیین شکلگیری یک کف بومی کمک کند، اما مطمئنا نباید به تنهایی استفاده شود؛ زیرا فاندینگ ریت معمولا پس از هر گونه اصلاح قیمت قوی، از بین میرود.
علاوه بر این، دورههای بلندمدت سرمایهگذاری، معاملهگران آربیتراژی را جذب میکند که ضمن خرید همزمان قراردادهای ماهانه، معاملات آتی دائمی را به فروش میرسانند. بنابراین باید از این معیار با دقت استفاده شود.
برای تایید بیاعتمادی سرمایهگذاران به باز کردن پوزیشنهای خرید، باید حق بیمه قراردادهای ماهانه را که تحت عنوان «مبنا (Basis)» شناخته میشود، مد نظر داشت. برخلاف قراردادهای دائمی، آن دسته از معاملات آتی با تقویم ثابت، Funding Rate ندارند. بنابراین قیمت آنها بسیار متفاوت از مبادلات منظم لحظهای خواهد بود.
با اندازهگیری منظم فاصله نرخ معاملات آتی و بازار لحظهای، یک تریدر میتواند میزان صعودی بودن یک بازار را ارزیابی کند؛ هر زمان که خوشبینی خریداران بیش از حد باشد، قراردادهای آتی سه ماهه با تفاوت قیمت سالانه ۲۰٪ یا بالاتر معامله میشود.
با ترکیب این شاخصها میتوان کف قیمت بومی بیت کوین را پیدا کرد
هنگامی که شاخص کف بومی را نشان میدهد، معمولا به این معنی است که اعتماد معاملهگران در حال افزایش است. بنابراین در سناریویی که فاندینگ ریت قراردادهای دائمی پایین است، برای خریدارانی که از لوریج پایین استفاده میکنند بهتر است.
با ترکیب نرخ سرمایهگذاری قراردادهای دائمی با مبنای قرارداد ماهانه، یک معاملهگر درک بهتری از احساسات بازار خواهد داشت. مشابه شاخص محبوب ترس و طمع، معاملهگران باید در هنگام عدم خرید دیگران، خرید کنند. این سناریو معمولا زمانی اتفاق میافتد که فاندینگ ریت زیر ۰.۵٪ در هشت ساعت باشد و کفهای مبنای آتی سه ماهه باشد.